عصربخیر خانم ها ، آقایان ;
اینجا تهران است. شهرِ من. شهری که در دود غرق شده است. شهری که به سختی نفس میکشد. شهری پر از تنش و درگیری. شهری پر از سختی.
اما اینجا شهرِ من است. شهری که دوستش میدارم.
اینجا شهریست که میتوان با تکتکِ کوچههایِ آن، خاطره ساخت و عشقبازی کرد.
شهری که زیباترین باران را دارد. شهری که ولیعصرترین خیابانِ پهلویِ دنیا را دارد. شهری که ولیعهدش ، ولیعصرمان شد و فوزیهاش ، به کربلا رفت و امامحسین شد.
شهری که کاخش ، کوخ شد و کوخش ، کاخ.
اینجا تهران است. شهری پر از تضاد. شهری که آلوده است. اما پیادهروهایش لبریز از آدم است و آدمهایش ، جان به لب رسیدهترین لبخندها را دارند. آدمهایش در این کثیفی و دود و غبار، پاکترین عشقها را به هم ابراز میکنند.
اینجا تهران است. شهری که شهیادش ، آزادی را تجربه نکرد. اما مجسمهی یادبودِ شهیادش ، به آزادی رسید.
اینجا تهران است. شهرِ من. شهری که در دود غرق شده است. شهری که به سختی نفس میکشد. شهری پر از تنش و درگیری. شهری پر از سختی.
اما اینجا شهرِ من است. شهری که دوستش میدارم.
اینجا شهریست که میتوان با تکتکِ کوچههایِ آن، خاطره ساخت و عشقبازی کرد.
شهری که زیباترین باران را دارد. شهری که ولیعصرترین خیابانِ پهلویِ دنیا را دارد. شهری که ولیعهدش ، ولیعصرمان شد و فوزیهاش ، به کربلا رفت و امامحسین شد.
شهری که کاخش ، کوخ شد و کوخش ، کاخ.
اینجا تهران است. شهری پر از تضاد. شهری که آلوده است. اما پیادهروهایش لبریز از آدم است و آدمهایش ، جان به لب رسیدهترین لبخندها را دارند. آدمهایش در این کثیفی و دود و غبار، پاکترین عشقها را به هم ابراز میکنند.
اینجا تهران است. شهری که شهیادش ، آزادی را تجربه نکرد. اما مجسمهی یادبودِ شهیادش ، به آزادی رسید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر