هزار قناری خاموش در گلوی من ...
.
.
.
.
.
.
.
حرف نمیزنم. سکوت میکنم. این پست بماند به یادگار. که بعدها ببینم و یادم نره که هزار کاکلی شاد در چشمان تو چه کرد با این دل بی صاحاب من.
اینجا بماند به یادگار که شاید روزی نوشتم از حس و حالم. شاید روزی برگشتم و نوشتههای این پست را مرئی کردم.
اما تا آنروز اینها فقط در گلوی من میمانند و در دل من.
.
.
.
.
.
.
.
حرف نمیزنم. سکوت میکنم. این پست بماند به یادگار. که بعدها ببینم و یادم نره که هزار کاکلی شاد در چشمان تو چه کرد با این دل بی صاحاب من.
اینجا بماند به یادگار که شاید روزی نوشتم از حس و حالم. شاید روزی برگشتم و نوشتههای این پست را مرئی کردم.
اما تا آنروز اینها فقط در گلوی من میمانند و در دل من.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر