این
صفحه از ظهر تا حالا بازه. برای نوشتنِ پُست. اما دست و دلم به نوشتن
نمیرود. اینروزها بیشتر ترجیح میدم سکوت کنم و به چشمانت نگاه کنم.
به
جای اینکه به کلمات فکر کنم میخواهم به لبانت فکر کنم.
به جای اینکه به ترتیب قرار گرفتن جملات کنار هم فکر کنم، میخواهم به آغوش کشیدنت فکر کنم.
به جای اینکه به ترتیب قرار گرفتن جملات کنار هم فکر کنم، میخواهم به آغوش کشیدنت فکر کنم.
نتیجه
این میشود که من مینویسم و تو را نگاه میکنم. اسم تو را مینویسم و بیمار
خنده هایت میشوم. لبانت را میبوسم و نوشتن را ادامه میدهم و سرانجام در
آغوشت این نوشته را پایان میدهم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر